چرا بازاریابی عالی خطرناک است؟
سال گذشته کتابی برای کودکان در مورد سئو منتشر کردیم.
ما هیچ مشاوری برای این پروژه استخدام نکردیم. ما ارائه های فانتزی برای توجیه کتاب برای ذینفعان ایجاد نکردیم. و ما هیچ اعدادی را برای تأیید تأثیر بالقوه بر آگاهی از نام تجاری خود محاسبه نکردیم.
در واقع، هیچ کس در SaaS، چه رسد به رقبای ما، قبلاً این کار را انجام نداده بود.
ما فقط یک پایان نامه ساده داشتیم:
- والدین به کنفرانس ها سفر می کنند
- والدین می خواهند برای فرزندانشان چیزی به خانه بیاورند
- والدین از فرزندانشان تمجید می کنند
- والدین به یاد دارند که به لطف Ahrefs تحسین کردند
- ؟؟؟
- سود
حتی با وجود اینکه هیچ داده قبلی نداشتیم، به قلب خود اعتماد داشتیم. و شهود ما درست بود. کتاب یک موفقیت بزرگ بود. مردم سیر نشدند.
به فریادهای رسانه های اجتماعی که دریافت کرده ایم نگاه کنید:
شروع آموزش سئو در جوانی با پسرم. با تشکر از شما .@ahrefs .@timsoulo برای کتاب کودکانه با موضوع سئو دوست داشتنی. pic.twitter.com/WLj6lqDSrv
– جیمز نورکی (@connections8) 6 آگوست 2024
https://twitter.com/ClaraSoteras/status/1757009118592671902
در حوزه بازاریابی، هیچ مدل داده ای این کار را نخواهد کرد همیشه به شما بگویم که کتاب کودک بسازید. اما به هر حال ما یک جهش ایمانی انجام دادیم و معتقد بودیم که برجسته شدن به چیزی جسورانه تر از آن چیزی که اعداد می توانند توجیه کنند نیاز دارد.
هدف اساسی بازاریابی این است که خود را متمایز کنیم و خود را از رقبای خود متمایز کنیم. با این حال، اگر در حال حاضر به دنیای بازاریابی نگاه کنید، فکر می کنید که وظیفه ما تکرار است.
لوگوها یکسان هستند:
وب سایت های برند نیز همینطور:
https://twitter.com/timsoulo/status/1149600136932184064
Wendy’s اولین برندی بود که در رسانه های اجتماعی سطل آشغال صحبت می کرد، اما امروز، هر برندی در حال مبارزه است تا پرحاشیه ترین باشد.
هنگامی که چیزی کار می کند، هر برندی برای کپی کردن آن عجله می کند. اما با انجام این کار، آنها از یکدیگر غیر قابل تشخیص می شوند و ویژگی های منحصر به فردی را که می تواند آنها را متمایز کند از دست می دهند.
آنها با شلوغی بازار یکی می شوند.
شاید تقصیر ما نیست به هر حال، بیشتر کانالهای بازاریابی که امروزه به آنها تکیه میکنیم – TikTok، Instagram، Google، YouTube، X- همگی الگوریتمی هستند.
در حالی که ما عاشق دادههایی هستیم که این پلتفرمها به ما میدهند، باید اعتراف کنیم که آنها ما را تشویق میکنند تا محتوایی تولید کنیم که ایمن، قابل تکرار و برای کلیکها، لایکها و اشتراکگذاریها باشد.
از آنجایی که همه ما تلاش می کنیم الگوریتم های یکسانی را به دست آوریم، در نهایت چیزهای مشابهی می سازیم:
- هر نسخه کی پاپ از استراتژی تبلیغاتی یکسانی پیروی می کند: طراحی رقص متناسب با فرمت ویدیوی عمودی، آن را به یک چالش رقص تبدیل کنید، و امیدواریم که در TikTok ویروسی شود.
- چگونه دستور العمل های آنلاین به طول رمان های تولستوی تبدیل شد؟ زیرا وقتی چیزی در رتبه اول گوگل قرار می گیرد، همه آن را کپی می کنند. عناوین یکسان، عنوانهای فرعی یکسان، مطالب مشابه – اکنون همه باید در طول تاریخچه ماکارونی برای پختن یک آلیو اولیو 10 دقیقهای رنج بکشند.
- در یوتیوب، عناوین کلیک طعمه، سبکهای عکس کوچک MrBeast و برشهای سریع حکمفرما هستند. هر سازنده ای از ترس عقب افتادن از فرمول تقلید می کند.
این هدف الگوریتم در بازاریابی است – نیرویی که خلاقیت را صاف می کند و همه را سازگار می کند.
مدیر تبلیغات، جان وانامیکر، یک بار گفت: «نیمی از پولی که برای تبلیغات خرج میکنم هدر میرود. مشکل اینجاست که نمیدانم کدام نیمه.» او از انقلاب داده ها خوشحال می شد، زیرا این انقلاب بازاریابی را کاملاً متحول کرد.
برای اولین بار، بازاریابان می توانند حدس زدن را متوقف کنند و شروع به دانستن کنند.
میتوانستیم دقیقاً ببینیم چند بار یک کلمه کلیدی جستجو شده است، چند نفر روی هر تبلیغ فیس بوک کلیک کردهاند و چند نفر ایمیلهای ما را باز کردهاند. در نهایت، بازاریابی برای پرتاب دارت در تاریکی نبود.
هر کمپین را می توان تا حد کمال تنظیم کرد، در هزینه صرفه جویی کرد و بازده را به حداکثر رساند.
اما بهینه سازی معایبی هم دارد.
بهینهسازی تمرکز بر آنچه ثابت شده کار میکند، به جای چیزهای بدیع، تشویق میکند. به جای انتخاب های جسورانه، خلاقانه و بالقوه مخاطره آمیز، تنظیمات ایمن و تدریجی را ترجیح می دهد.
بازاریابان را به سمت حداکثری محلی سوق می دهد. این تضمین می کند که ما از همان تپه خسته کننده بالاتر می رویم، حتی اگر پاسخ در ساختن چیزی کاملاً جدید باشد.
بدتر از آن این است که دادههایی که به آنها تکیه میکنیم ممکن است آنطور که فکر میکنیم قوی نباشند.
نرخ باز شدن ایمیل؟ آنها اغلب به دلیل مسدود شدن پیکسل های ردیابی دقیق نیستند. بازاریابی عملکردی؟ AirBnb به طور معروف 542 میلیون دلار هزینه تبلیغات را کاهش داد و تاثیری بر فروش نداشت. و سپس این واقعیت وجود دارد که تا 50٪ از ترافیک اینترنت می تواند فقط ربات باشد.
همان انقلاب دادهای که ما به آن وسواس داریم میتواند فقط یک انقلاب باشد غارتگر.
آیا این همان چیزی است که ما خلاقیت خود را فدای آن کردیم؟
سال گذشته ما لینک ها را فروختیم. حتی اگر خرید لینکها با شرایط خدمات گوگل مغایرت داشته باشد و به همین دلیل با آن مخالف است.
شوخی کردم – نکردیم. این یک شوخی آوریل بود. ما به سادگی تصاویر زیبای پیوندها را ساختیم و آنها را به عنوان NFT فروختیم.
هه، شوخی با شما – ما حتی آنها را ضرب نکردیم. می توانید کلیک راست کرده و هر آنچه را که می خواهید ذخیره کنید. مهمتر از همه، جامعه از شوخی کوچک ما لذت برد.
چند سال پیش، زمانی که ما از BrightonSEO حمایت مالی کردیم، فنجان های قهوه را با معیارهای کلیدواژه برای شرکت کنندگان درست کردیم:
ما طراحی صفحه اصلی به شدت با سایرین در همان صنعت متفاوت است. ما حتی تایپوگرافی خودمان را هم ساختیم.
https://twitter.com/timsoulo/status/1222792171352252417
نمیخواهم بگویم که میدانستیم این ایدهها کارساز هستند. آنها به دلیلی “شرط” هستند. می توانستیم پول خود را از دست بدهیم و زحمات خود را هدر دهیم. یا بدتر از همه این است که در صنعت تبدیل به مایه خنده شویم و به طور تصادفی روابط عمومی بدی برای خودمان ایجاد کنیم. اما ما یک شهود داشتیم، آزمایش کردیم و بعد عواقب آن را پذیرفتیم.
من فکر می کنم این چیزی است که آنها را عالی کرده است. با انتخاب ریسک، توانستیم بر صنعتی که معمولاً برای خارجیها به عنوان «کسالتآور» شناخته میشود، تأثیر بگذاریم.
بازاریابی قرار نبود مسابقه ای به سمت پایین باشد، جایی که هر برند از فرمول یکسانی کپی می کند، الگوریتم های مشابهی را بهینه می کند و تغییرات کوچکی را بی پایان انجام می دهد. فقط انواع زیادی از رنگ آبی وجود دارد که می توانید رنگ دکمه CTA خود را تغییر دهید.
وقتی همه زیگ می کنند، تو زاگ می کنی.
اخیراً ما یک سایت بازاریابی داشتیم که در آن مدیر ارشد بازاریابی ما، تیم سولو بار دیگر تاکید کرد که برای “شکست” تیم بازاریابی مشکلی ندارد.
در واقع، پذیرش شکست یکی از دلایلی است که مایلیم این شرط بندی ها را در وهله اول انجام دهیم. کل فلسفه شرکت ما بر این است که ابتدا آن را انجام دهیم، سپس فقط آن را درست انجام دهیم، و بعداً بهتر.
بنابراین، چگونه میتوانید فرهنگی بسازید که جسارت و ریسک کردن را تشویق کند؟
در اینجا پیشنهادات من وجود دارد:
- برندسازی بلند مدت را بر معیارهای کوتاه مدت اولویت دهید – من یک بار در Threads به صورت ویروسی منتشر شدم. من در کل 0 فالوور به دست آوردم. ممکن است چندین بار الگوریتم را فریب دهید و میلیونها برداشت را به شما پاداش دهد، اما این بدان معنا نیست که برند موفقی ساختهاید که مردم به آن اعتماد کنند و از آن خرید کنند. یک نام تجاری قوی در طول زمان ساخته می شود، با پیام های جسورانه که متمایز و متمایز از رقبا است.
- از داده ها به عنوان یک راهنما استفاده کنید، نه یک دیکتاتور – داده ها باید پشتیبان شما باشند، نه اینکه بر هر مرحله از استراتژی بازاریابی شما نظارت داشته باشند. آنچه را که اعداد به شما می گویند با غرایز خلاقانه خود ترکیب کنید. گاهی اوقات، بهترین بازاریابی از طریق روده انجام می شود.
- روی آزمایش سرمایه گذاری کنید – بخشی از بودجه بازاریابی خود را برای آزمایش هایی که انتظار بازگشت سرمایه فوری ندارند، کنار بگذارید. از قانون 80/20 استفاده کنید: 80 درصد از بازاریابی شما می تواند روش های ایمن و اثبات شده باشد، در حالی که 20 درصد به یک ابتکار “خطرناک” اختصاص دارد.
- برای الهام گرفتن فراتر از رقبای خود نگاه کنید – کپی برداری از رقبای شما تنها می تواند منجر به تکینگی شود که در آن هر ویژگی محصول و کمپین یکسان به نظر می رسد. به شلوغی ها با درهم ریختگی بیشتر پاسخ ندهید. از صنایع خارج از صنعت خود الهام بگیرید. به عنوان مثال، آمازون معروف آمازون پرایم را با الگوبرداری از برنامه های وفاداری خطوط هوایی ایجاد کرد.
در نهایت، شما باید شکست را به عنوان بخشی از فرآیند در نظر بگیرید. ریسک ممکن است کلمه کثیفی برای بسیاری از بخش های بازاریابی باشد، اما باید اذعان کنید که هر ایده ای موفق نخواهد بود.
زیرا حتی اگر شکست بخورید، درس گرفتن از آن اشتباهات می تواند به ایده های بهتری در آینده منجر شود.
بنابراین، بهینه سازی بیش از حد را متوقف کنید و ریسک کنید. چیزهایی بسازید که برای مشتریان هدفتان فراموش نشدنی باشد. بهترین بازاریابی ایمن نیست – جسورانه است.